کد خبر 121237
۱۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۰:۰۰

نگاهی اجمالی به زندگی آیت الله شیخ فضل الله نوری

نگاهی اجمالی به زندگی آیت الله شیخ فضل الله نوری

خدایا، تو خودت شاهد باش که من آنچه را که باید بگویم به این مردم گفتم، خدایا تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم، گفتند قوطی سیگارش بود. خدایا تو خودت شاهد باش که در این دم آخر باز هم به این مردم می گویم که مؤسس این اساس لامذهبین هستند که مردم را فریب داده اند این اساس مخالف اسلام است.

 به مناسبت 11 مرداد ماه سالروز شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری، خبرگزاری حیات نگاهی به زندگی این مبارز شهید در طول دوران انقلاب مشروطه داشت که با هم می خوانیم:  آیت الله شیخ فضل الله نوری، در سال 1259 هجری قمری در لاشک نور از توابع استان مازندران به دنیا آمد و نزد استادانی همچون میرزای شیرازی و میرزا حبیب الله رشتی شاگردی کرد.  شیخ فضل الله نوری کتاب های زیادی در طول عمر با برکت خود تألیف کرد که از جمله می توان به کتاب تذکره الغافل ،ارشاد الجاهل ، صحیفه مهدویه و رساله حرمت مشروطه اشاره کرد.  وی پس از طی مراحل ابتدایی تحصیل، برای تکمیل دروس خود در اوایل جوانی به نجف اشرف رفت و با مهاجرت به سامرا در زمره شاگردان درجه اول میرزای شیرازی، بزرگ مرد و قهرمان مبارزه با استعمار انگلستان در آمد و از محضر وی استفاده های فراوان برد. سرانجام نیز در سال 1300 هـ.ق جهت تبلیغ معارف اسلامی عازم ایران شد و در تهران اقامت گزید، شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان این مبارز بود.  مشروطه و شیخ فضل الله در اول ظهور مشروطیت حاج شیخ فضل الله با سایر روحانیون مشروطه خواه هم فکر و هم قدم بود و با این که با عین الدوله صدراعظم وقت دوست بود، در مهاجرت به حضرت عبدالعظیم و قم شرکت کرد و تا صدور فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس شورای ملی، کوچک ترین مخالفتی از او مشاهده نشد و عین الدوله از حرکت حاج شیخ فضل الله (مهاجرت به قم) بی اندازه ضعیف شد. همراهی شیخ فضل الله نوری با مشروطه خواهان باعث تقویت نیروهای انقلابی شد. پس از پیروزی مشروطه خواهان و تاسیس مجلس شورای ملی، گروهی از مبارزین از امور جاری کناره گیری کردند ولی شیخ فضل الله دو سید دیگر همچنان در عرصه باقی ماندند تا از مشروطه دفاع کرده و مانع انحراف آن شوند.  این حقیقتی است که با آغاز مخالفت شیخ شهید با مشروطه خواهان بسیاری از عالمان اسلامی نیز که تا دیروز در راه استواری مشروطه با همه نیرو و توان مبارزه می کردند راه خود را از عناصری که خود را آزادی خواه و مشروطه خواه می خواندند جدا کردند و به مخالفت با آنان برخاستند تا آنجا که بنا بر نوشته "کسروی از عالمان اسلامی هیچ کس نماند در میان مشروطه خواهان، مگر آنان که به یکباره از پیشه ملائی درآمدند و از شکوه آن چشم پوشیدند".  شیخ از نخستین عالمان اسلامی آن دوران بود که به نقشه استعمار در جهت اسلام زدایی و جایگزین ساختن حکومت لائیک تحت پوشش مشروطه و قانون اساسی پی برد و سعی کرد تا اجازه ندهد ملی گرایی به جای اسلام گرایی بنشیند و به نام آزادی و دموکراسی، بی بند و باری غربی در جامعه اسلامی ایران حاکم شود.  شیخ فضل الله نوری از نخستین کسانی بود که علیه استبداد قیام، و همراه دیگر رهبران مشروطه به قم مهاجرت کرد و تا حصول نتیجه از اقدام خود صرف نظر نکرد.  از هجرت به قم تا فتح تهران شیخ فضل الله نوری که در هجرت علما به قم نقش مؤثر و سازنده ای داشت، تا تسلیم شدن شاه و دولت دست از تحصن برنداشت و تا هنگامی که فرمان مشروطه صادر شد، خیلی محکم و جدی در راه اعتلای مشروطه گام برداشت و زمانی که مشاهده کرد در مجلس انحراف وجود دارد و نقشه ی طرد اسلام و جایگزینی غرب را در سر دارند به مخالفت برخاست.شیخ برای این که صدای خود را به مردم برساند در سوم تیرماه 1286 به حرم حضرت عبدالعظیم پناهنده شد. در این هجرت حدود 500 نفر او را همراهی کردند، او مشروطه ی مشروعه را در اینجا مطرح کرد.  شیخ فضل الله در دوران استبداد صغیر، همچنان به مخالفت خود با مشروطه ادامه می داد. او در نهم دی ماه 1287 توسط شخصی به نام کریم دواتگر که از سوی دشمنان شیخ، اجیر شده بود، مورد سوء قصد قرار گرفت ولیکن ضارب موفق نشد که شیخ را از بین ببرد. و شیخ پس از مدتی ضارب خود را مورد عطوفت اسلامی قرار داد و بخشید.پس از فتح تهران به دست مشروطه خواهان و سرنگونی حکومت استبداد محمدعلی شاه، به دلیل انحرافات زیادی که در میان آنان وجود داشت و دست های خارجی که آنها را هدایت می کرد، منزل شیخ فضل الله نوری را که از رهبران اصلی مشروطیت و از نخستین قیام کنندگان برای ایجاد عدل و برچیدن بساط ظلم بود محاصره کردند.  نحوه شهادت شیخ فضل الله نوری جالب این جاست که وقتی محاکمه صورت می گرفت، در بیرون مشغول آماده سازی جایگاه اعدام وی بودند. هنگامی که می خواستند او را برای اعدام ببرند، اجازه خواندن نماز عصر را به وی ندادند و ایشان را به سوی جایگاه اعدام راهنمایی کردند. وقتی به در نظیمه رسید رو به آسمان کرد و گفت: “افوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد” و حدود یک ساعت و نیم به غروب روز سیزده رجب 1327 قمری بود. وقتی به پایه ی دار نزدیک شد، برگشت و مستخدم خود را صدا زد و مهرهای خود را به او داد تا خرد کند، مبادا بعد از او به دست دشمنانش بیفتد و برای او پرونده سازی کنند. پس از آن عصا و عبایش را به میان جمعیت انداخت و روی چهارپایه رفت و قریب 10 دقیقه برای مردم صحبت کرد و فرمود: “خدایا، تو خودت شاهد باش که من آنچه را که باید بگویم به این مردم گفتم، خدایا تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم، گفتند قوطی سیگارش بود. خدایا تو خودت شاهد باش که در این دم آخر باز هم به این مردم می گویم که مؤسس این اساس لامذهبین هستند که مردم را فریب داده اند این اساس مخالف اسلام است. محاکمه ی من و شما مردم بماند پیش پیغمبر محمد بن عبدالله(ص)” آن گاه عمامه را از سر برداشته و فرمود: “از سر من این عمامه را برداشتند، از سر همه بر خواهند داشت.”  در آستانه اعدام یکی از رجال وقت با عجله برای او پیغام آورد که شما این مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن برهانید و او در جواب فرمود: “دیشب رسول خدا را در خواب دیدم، فرمودند: فردا شب مهمان منی. من چنین امضایی نخواهم کرد”  طناب دار به گردن وی انداخته شد و لحظاتی بعد پیکر بی جان وی برفراز دار باقی مانده بود. دسته موزیک شروع به نواختن کرد و مردم از جمله پسر شیخ کف می زدند و شادی می کردند. در اثر تلاطم و طوفان طناب دار پاره شد و جنازه بر روی زمین افتاد، پس از آن جنازه را به حیاط نظمیه انتقال دادند، مردم خود را به جنازه رساندند و دور جنازه را گرفتند و با قنداقه تفنگ و لگد به جنازه ضربه زدند، بر اثر ضزبات وارده، خونابه بر روی گونه ها و محاسن شیخ فضل الله نوری سرازیر شد. هر کس با هر چه در دست داشت به جنازه ضربه می زد؛ آنهایی هم که دستشان به جنازه نمی رسید، آب دهان می انداختند. شارژدافر سفارت عثمانی با لباس مشکی وارد شد و مقابل سر شیخ ایستاد و با عصار چادر نماز را از روی جسد کنار زد و به زبان ترکی فحش داد و رفت و ... . انتقال مخفیانه جنازه شهید به قم خانواده وی، جنازه ی شیخ را مخفیانه به منزل بردند و در اتاقی در حالی که غسل و کفن شده بود گذاشتند و آن را تیغه کردند و برای این که کسی بویی نبرد مراسمی ظاهری گرفتند و جنازه ای غیر واقعی را در قبرستان دفن کردند و صورت قبری برای آن ساختند. پس از هیجده ماه که مردم کم کم با خبر شده بودند، می آمدند و پشت دیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. احتمال خطر از هر سو می رفت، جنازه ی مطهر شیخ را بدون آن که کم ترین آسیبی دیده باشد از آن اتاق در آورده و مخفیانه به قم انتقال دادند. سپس در مقبره ای که قبلاً در صحن مطهر تدارک دیده بود، دفن کردند.  پس از شهادت شیخ با شهادت شیخ فضل الله مراجع نجف به این قطعیت رسیدند که مشروطه از مسیر خود منحرف شده است، از آن تبرّی جستند. تا آن جا که بزرگ ترین مرجع تقلید عصر، آیت الله آخوند خراسانی، تصمیم گرفت شخصاً به تهران بیاید و از نزدیک مشروطه خواهان را ببیند تا در صورت علم به این که بیگانه پرست ها نهضت مشروطه را قبضه کرده اند، طی فتوایی آن را به کلی تحریم کند، اما قبل از حرکت، در دهم ذی حجه 1329 یعنی 16 ماه پس از دار زدن شیخ فضل الله، شبانه او را در همان نجف اشرف به طرز مرموزی مسموم کردند.  پس از مدتی در 24 تیر 1289 شمسی حدود یک سال پس از شهادت شیخ، یکی دیگر از سران روحانی مشروطه یعنی سید عبدالله بهبهانی را به دستور همان مجاهدینی که شیخ را به شهادت رسانده بودند، به جرم مخالفت با قوانین ضد اسلامی که در مجلس به تصویب می رسید و جلوگیری از رشد فرهنگ غرب در منزلش، به شهادت رساندند و سید محمد طباطبایی را نیز تهدید به مرگ کرده و از گردونه خارج ساختند. 

برچسب‌ها